نَص

هر کلام آشکار

نَص

هر کلام آشکار

درک زیبایی شناسی؟ 
زیبایی 
شناسایی
درک؟ 
مترها و اندازه ها، زوایا، قوزها، صافی ها، تناسب، 
و تعیین شدن ارزش! 

 و هر آنچه که قابل اندازه گیری نباشد، اصلا وجود ندارد! 
گاهی فکر میکنم اگر زیبایی ای ندارم، پس چرا نیاز دارم که زیبا درک بشم، من هم وجود داشته باشم،  
دیدم مثل اینه که بگی اونیکه غذا نداره چرا باید گرسنه اش بشه... همینقدر بیخود و دغدغه های سطح پایینی دارم، 
همینقدر بیرحمانه، وقتی سوال میشه چرا اون دختررو گذاشت و رفت بعد سالها؟ تو بستر حرفها میشه شنید که خب، اون دختر خوشگلی نبود...  
انگار باید من و امثال من هم حواسمونو جمع کنیم اگه کسی نگاهمون نمیکنه، اگه کسی مارو ادامه نمیده، اجازه ندارید حتی سوال کنید، چون برای دوست دختر بودن  زیادی زشت اید...  
و آره 
برای همینه که میخوام ادامه بدم، و یه روز تو صورت همشون داد بزنم که آره، من زنده موندم
بدون عشقی 
بدون کسیکه جایی منتظرم باشه 
بدون ابراز محبتی 
بدون بودنی 
بدون هیچ نگاهی که منو ببینه 
باید برای بقا بجنگم، ولی دیگه تماشا کردن بسه، عشق یا تجربه ی با کسی بودن و پذیرفته شدن برای کسی مثل من، مثل یه معجزه اس، که هیچ بستری برای وقوعش نیست... 
جوونی برای من پر از حسرت داره میگذره، حتی ابتدایی ترین خواسته هام هم طرد میشه، دیگه نون و کار و اینا که حسرت های معیار ان این روزا...  
دلم میخواست بدون نگرانی ازینکه الان چه فکری درباره قیافه م میکنه، کنارش بشینم و حرف بزنم و بخندم... اما همیشه بعدی وجود نداشت، چون دختریکه صورت متناسبی نداره، دماغش به قدری بدشکل و قوز داره که نمیشه نادیده اش گرفت، فک بزرگی داره که لب هاش گم شده توش و نمیشه درباره ش خیالپردازی کرد، دستای قوی ای نداره و ناخونای مربعی شکلی داره که حتی نمیتونه درست رنگشون کنه چون کج ان... چشمای ریز و ابروهای کم پشتی داره که قضیه رو تموم میکنه که، بله، این دختر ارزش وقت گذاشتن نداره، چون حتی نمیشه نگاهش کرد...  
ولی زنده میمونم، با حسرت هام، به خاطر چیزهاییکه ذره ای حق انتخابی توش نداشتم و زجر کشیدم، و حتی خجالت کشیدم ازینکه من داستانی برای تعریف کردن ندارم، چون کسی حاضر به ساختن داستان با من نبوده، و خوشحال شدم بابت تجربه های شخصی دوستانم، و تو سکوت فقط تلاش کردم زنده بمونم...  
زنده میمونم و میرم ازینجا، و برای همشون آرزوی خوشبختی و بهروزی میکنم، 
و میرم 
میرم و نمیدونم اونجا با خودم چیکار میخوام بکنم، به بعدش فکر نکردم، ولی نمیخوام تماشاگر باشم 
میرم که برای خودم بازی کنم، اینبار بازی و من بچینم و برنده رو من تعیین کنم، من میخوام بازی کنم اینبار...

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • جمعه, ۶ دی ۱۳۹۸، ۰۷:۰۳ ب.ظ
  • نص

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی